کتاب زندگی عزیز

اثر آلیس مونرو از انتشارات ماهی - مترجم: مژده دقیقی-ادبیات کانادا

مجموعه داستان زندگی عزیز، که شامل یازده داستان کوتاه است، آخرین اثر نویسنده ی کانادایی، آلیس مونرو، است. داستان های این مجموعه در مناطق و شهرهای اطراف دریاچه هورن می گذرد و شخصیت هایش مانند شخصیت اغلب داستان های مونرو آدم هایی معمولی هستند.

آلیس مونرو، برنده ی نوبل ادبیات ۲۰۱۳، از بزرگ ترین داستان کوتاه نویسان معاصر است. این بانوی ۸۲ ساله در داستان هایش تصویری موشکافانه از زندگی روزمره شخصیت هایش ارائه می کند. او بیشتر به زندگی آدم های شهرهای کوچک و محل وقوع داستان هایش می پردازد. شخصیت های زن در داستان های مونرو زنانی با روحیه و تفکر پیچیده هستند.


خرید کتاب زندگی عزیز
جستجوی کتاب زندگی عزیز در گودریدز

معرفی کتاب زندگی عزیز از نگاه کاربران
زن‌های داستان‌های آلیس مونرو، همان ویژگی‌هایی را دارند که زنِ ایده‌آل خیال من.
یک وقار به‌خصوصی که کسی اجازه‌ی نزدیک‌شدن به آن‌ها را به خود نمی‌دهد. وقاری که زنانه یا مردانه نیست. مثل داستان «آموندسن»، هم دکتر فاکس و هم میس تاک این جدیّت را دارند. مهربانی توام است با این غرور.

در داستان «گوشه‌ی امن»، مواجه‌ی آدم آزاد و تورنتویی را می‌بینیم با فضایی بسته و مقرراتی؛ که در آن‌جا وظیفه‌ی زن ایجاد گوشه‌ی امنی برای مرد است و خود زن‌ها هم این را به‌عنوان حقیقت پذیرفته‌اند. برخلاف زنِ مونرویی، این زنان عاشق گردنبند هستند، مطیع اند، و در عین حال زندگی بر آن ها سخت می‌گذرد.
یک ‌کاری که اگر دختری آن را انجام دهد بی‌نهایت جذاب است برای من، دوچرخه‌سواری است. انگار عملی‌شده‌ی این حرف است که «من می‌توانم به‌خوبی مرد و بی‌اعتنا به نگاه متعجب او کاری که دوست دارم را بکنم.» در این داستان هم نماد دوچرخه،‌ بی‌پروایی (و نه پررویی) و در عین حال متانت دخترک را نشان می‌دهد.

ربشه‌ی تفاوت این دخترها به مادران آن‌ها برمی‌گردد. مادر دخترک معتقد است خواهرش (خاله‌ی دختر) خودش را وقف شوهرش کرده و این برای او قابل تحمل نیست.
در چهار داستان انتهایی که روایت زندگی خود مونرو در کودکی و نوجوانی‌اش است، نیز به وضوح این را می‌بینیم. مادرش نخواسته که در مزرعه‌ی پدریش بماند و تلاش کرده که سطح زندگی‌اش را عوض کند، و بنابراین معلم شده‌. (در بعضی داستان‌ها زن، معلم ریاضی می‌شود تا آرکیوتایپی را که می‌گوید «زن‌ها هرگز ریاضی درس نمی‌دهند چون عقلشان ناقص است» بشکند.)
پیری این زنانِ مونرویی همچنان با عشق می‌گذرد؛ برخلاف تصور رایج، این‌ زنان تنها و بی‌عشق و خشک نیستند. در داستان «دالی» پیرزن آرایش نمی‌کند (این است که می‌گویم عاشق خیلی از شخصیت‌های مونرویی می‌شوم). با مردی زندگی می‌کند و دلتنگش می‌شود، تعهد برایش بسیار مهم است.
*
چند وقت پیش لیستی را در سایت فیلم لترباکسد شروع کرده بودم به‌نام «زن‌هایی که عاشقشان هستم». فلسفه‌اش ازینجا شروع شد که متوجه شدم به‌طرز کاملا ناخودآگاهی، سال‌هاست از تیپ و نوع خاصی از شخصیت‌های زن در فیلم‌ها خوشم می‌آید و بعد که سعی کردم این فیلم‌ها را از عمق ذهنم بیرون بکشم، به ویژگی‌های مشترک زیادی رسیدم.
اول این‌که این دخترها صد و هشتاد درجه با آن‌چه جامعه «زن» می‌نامد فرق می‌کند. آن‌ها خصوصیاتی پسرگونه دارند.
شباهت این فیلم‌ها به مواجهات واقعی زندگی برایم اعجاب‌آورتر بود. اِمای Stranger Than Paradise همراهی پسرعمویش برای قدم‌زدن در مناطق خطرناک نیویورک را نمی‌پذیرد و معتقد است خودش از عهده‌ی این‌کار برمی‌آید. لباس‌های دخترانه را دوست ندارد و لباس راحت و مردانه‌وار خودش را ترجیح می‌دهد. از مسافرت با ادی و ویلی لذت می‌برد بدون این‌که دختر بودنش باعث شود متفاوت از صرفا یک همسفر برای آن‌ها باشد. یعنی رفتار و کردارش مهلت این تفکر را به دیگران نمی‌دهد.

در این دوران البته دیگر خنده‌دار است که بگوییم فقط درون را بنگرید و ظاهر انسان مهم نیست. مرتب و تمیز بودن حس خوب به خود آدم می‌دهد. ولی یک وقت این حس خوب برای آن به سراغ آدم می‌آید که از «توجهی» که بهش می‌شود لذت می‌برد. دیگر این آراستگی می‌شود هدف و ساعت‌ها وقت است که می‌رود، دغدغه‌ی عمده‌ی آدم می‌شود پیچش مو، پسر و دختر هم ندارد.
دختر ایده‌آلِ فیلم The Unspeakable Act ولی مورد توجه بودن به‌خاطر بدنش را مضحک می‌داند. مادر، در این فیلم، اغلب ساکت است و کتاب می‌خوانَد و چای می‌خورَد، ولی به‌درستی و بادقت بچه‌هایش را تحلیل می‌کند و بهترین مشورت را به‌ آن‌ها می‌دهد؛ این است همسری ایده‌آل. این می‌شود که فیلم می‌شود فیلم مقدس من.
فکر می‌کنم اگر کسی از استفاده‌ی زیاد لوازم آرایش در کشور ناراحت است، چاره‌اش سپردن کارهای مهم به زنان است. نه منشی شدن. کارهایی که پتانسیل اقناع روح انسان را داشته باشند. (مثلا فرد اینقدر کارش را دوست دارد که ازدواج نمی‌کند. منظورم چنین شغل‌هایی است.) آن وقت دغدغه‌ی مرد یا زن از مدل موها فراتر می‌رود. شغل البته تنها عامل نیست، بحث اصلی آن «دغدغه‌ی فراتر» است. چیزی که باعث می‌شود کسی انتخاب کند که روز و شبش را با خوشیِ ناشی از توجهاتی که در اینستاگرام بهش می‌شود بگذراند، یا با خوشیِ لذت بردنِ خودش، از باطن و ظاهرِ خودش.

مشاهده لینک اصلی
انتهای داستان اولم و دارم فکر می‌کنم که جالب نیست این‌همه شباهت در احساسات و افکار زنان، مستقل از ملیت و فرهنگ و تربیت؟!
-------------
خب من از اون قسمت کتاب که شبه زندگینامه بود خوشم نیومد. ولی قصه‌ها خوب بود. قصه‌ی خوب در آوردن از چیزهای خیلی معمولی هنر آلیس مونروست.

مشاهده لینک اصلی
می دانید، من تلاش کرده ام انگشت خود را بر روی آنچه آلیس مونرو دقیقا باعث جذابیت می کند. نوشتن او بدون خفه کردن است - او از زبان رنگارنگ و استعاره های خیره کننده استفاده نمی کند. بدون اشاره به یک فرهنگ لغت، داستانهایش را می توان توسط هر دانش آموز خواند. خانم مونرو درباره وقایع فوق العاده نمی نویسد شخصیت های او مردان و زنان کانادایی طبقه متوسط ​​هستند و در مورد زندگی مشترکشان زندگی می کنند. Ernest Himingway plus Jane Austen. اولین داستان داستان من را به من گفت: \"آیا این برنده جایزه نوبل است؟ آه بیا! @ اما چیزی که در آن روایت ملودی به من زده شده است، مرا جذب می کند تا یکی دیگر را امتحان کنم - سپس یکی دیگر - سپس ... خوب، می دانید. این مثل یک جعبه شکلات بود وقتی که قول می دادید بعد از بعد متوقف شوید و جعبه خالی است. قدرت آلیس مونرو در آنچه که او می گوید نیست - اما آنچه که او را بی تاب می کند - و این بسیار زیاد است. خواننده خواسته شده است تا شکاف ها را پر کند و من فکر می کنم که بیشتر خوانندگان این کار را به شیوه خاص خود انجام می دهند و داستان را به شیوه خودشان شکل می دهند. در بیشتر داستانها، روایتگر یک فرزند در اولین شخص است؛ یک کودک که به عنوان داستان پیشرفت می کند. همانطور که همه می دانیم بچه ها بیشتر زندگی می کنند و کمتر تفسیر می کنند. حقایق وحشتناکی برای دیدگاه هایشان وجود دارد که موجب ناراحتی افراد بزرگسال می شود. و هنگامی که کودک رشد می کند و می داند آنچه که او تجربه کرده است قبل از اینکه او را در عینک های بالغ خود قرار داده است، این دوگانگی بینایی فراهم می کند تنش است که داستان را بر روی چاقو لبه نگه می دارد. داستان ناخوانده بود که من دوباره و دوباره به این مجموعه بازگشت .---------------------------------------- @ childs-eye-view @ است به طور موثر در داستان های @ Gravel @ و @ Voices @ استفاده می شود. در ابتدا، ازدواج شکسته شده در صدای یک کودک بسیار جوان است که خاطرات واضحی از وقایع را شکل می دهد اما خاطرات زنده ای از چیزها را تشکیل می دهد. هنگامی که داستان ناگهانی بدون هشدار به فاجعه تبدیل می شود، بچه ناگهان رشد می کند؛ و ما متوجه می شویم که ما این کودک و کودک را به طور کامل شنیدیم - به این ترتیب، به طور معنی داری او در نقطه فاجعه اش به دام افتاده است. چشم اندازش تا زمان وقوع واقعی روشن است، اما زمانی که بالغ شدن طول می کشد، تجزیه و تحلیل شروع می شود و در حال حاضر به جای حقیقت های بنیادی با حیرت انگیز برخورد می کنیم. در مرحله دوم، وضعیت محکم تر است. در رقص کشور، راوی و مادرش با یک فاحشه ملاقات می کنند. کودک توسط خانم زیبا ظاهر شده است، اما مادر قابل درک خشمگین است. او به طبقه بالا می رود تا کت خود را به طوری که می تواند او و مادرش را ترک کند، دختر با یک دختر به نام پگی، که به طور قابل توجهی ناراحت و گریه می کند، و دو خائن خود را بر روی پله ها ملاقات می کند. پگی بخشی از همراهان فاحشه است و مردان کاملا به وضوح سعی دارند او را آرام کنند. آنها با او صحبت می کنند، همانطور که کودک-راوی هرگز یک زن را با هم صحبت نکرده است. برای مدت طولانی، صداها را به یاد می آورم. من بیش از صداها را درک کردم. نه Peggys مردانه اکنون می دانم که برخی از مردان نیروی هوایی که در اوائل جنگ در پورت آلبرت مستقر بودند از انگلیس خارج شدند و در آنجا برای مبارزه با آلمانی ها آموزش می دادند. بنابراین من تعجب می کنم که آیا این موضع بخشی از انگلیس بود که من آنقدر ملایم و جذاب بودم. مطمئنا درست بود که من هرگز در زندگی من شنیده بودم که یک مرد به این طریق صحبت می کند و یک زن را درمان می کند، مثل اینکه او بسیار خوب و ارزشمند است و موجودی است که هر چه که بود، هر چه ناخوشایند نزدیک او بود، به نوعی نقض قانون بود ، گناه است. برای بزرگسالان ما آشکار است که داستان پگی را که توسط رقص @ respectable @ ladies در رشته رقص مورد تحسین قرار گرفته است، به تصویر می کشد - کودک تنها می بیند که توجه او را از مردان به چالش می کشد، چیزی که برای همیشه از او پنهان می شود. راویان کودک (که به نظر می رسد الگویی از خود رمان نویس به نظر می رسد) مرکزی برای داستان ها @ Haven @، @ Eye @ و @ Night @؛ و داستان های دیگر مانندLeaving Maverly @، @ Pride @ وDear Life @ همچنین با دوران کودکی همکاری می کنند. در واقع، بسیاری از این داستان ها شامل تغییر روابط انسانی به هنگام رشد مردم می شود و به نظر می رسد بدون اینکه به نقطه ای برسند، در همه جا سرگردانند. بسیاری از آنها شامل بخش هایی از اطلاعات است که به نظر می رسد مربوط به آنچه نویسنده سعی در انتقال، اما پس از آن، همانطور که خانم Munros راوی درDear Life @ می گوید ... و حتی دورتر، در یک تپه دیگر، خانه دیگری بود، بسیار کم در این فاصله، روبرو شدن با ما، که ما هرگز از دیدن و یا می دانیم و آن را به من مانند یک خانه کوتوله در یک داستان بود. اما ما می دانستیم که نام مردی که در آنجا زندگی می کرد یا در آنجا زندگی می کرد، زیرا ممکن است او تا به حال فوت کرده است. رولی گرین، نام او بود، و او هیچ چیز دیگری را در آنچه که من در حال حاضر نوشتن، به رغم نام ترول هایش، ندارد، زیرا این یک داستان نیست، تنها زندگی است. زندگی، بر خلاف یک داستان، هرگز به طور منظم دور نمی شود . زندگی بسیاری از داستان های خود را بر روی صفحات نویسی برگزار می کند - مانند خانم مونرو .---------------------------------- ------ شخصیت های این نویسنده داستانی جهان اغلب به صورت مجزا از یکدیگر جدا می شوند. در @ Train @، شخصیت اصلی (به طور غیر معمول، مرد) در حال اجرا از رابطه است، اما نه به همین دلیل است که یکی فکر می کند، همانطور که می شود ...

مشاهده لینک اصلی
alice munro - نویسنده بزرگ معاصر و بزرگسالی oxymoron * - مجموعه ای جدید از 13، فقط 3 روز پس از ازدواج من. که بسیار عالی است و انتظار می رود که همه بازتابنده و دلتنگ، اما همچنین پیش بینی و امید، یک اشتباه از احساسات و احساسات و غیره؛ که کار می کند به عنوان هیچ کس conjures تا تمام این تضاد تضاد بهتر از munro. بنابراین، چند روز پس از عروسی، ما به دل مار می رویم و شب اول ما قدم زدن در محل اصلی شهر کوچک ساحلی را می بینیم که این نشانه را خارج از کتابخانه محلی می بینیم: ، ما به اتاق ما در مکالمه کتاب / سگ می رویم. عروس جدید من از اوایل (شراب قرمز) و \u0026 amp؛ من به بالکن سر می روم، یکی از بسیاری از سیگارهای که در طول آخر هفته عروسی به دست آمده است، از بین می رود، و سیگار می کشند و می خوانند. صبح روز بعد ما به کتابخانه del mar برویم و کشف کنیم که خواندن به سگها واقعا به همان اندازه خوب است که به نظر می رسد: یک برنامه ای که بچه های جوان به کتابخانه می آیند و به خوبی سگ ها را می خوانند. بنابراین من و همسرش نشسته اند همه در یک دایره با یک دسته از بچه ها و یک دسته از سگ ها permagrinned. من دو پسر بزرگ را به طور خاص ملاقات کردم: كالب و كودكي. من یک نمونه از کوری را خوانده ام، یک داستان از زندگی عزیزم. چک کنید که ببوسید کالب: و چراغ زرق و برق اش را شلیک کرد: پس، زندگی عزیزم. نه یکی از munros بهترین، اما به عنوان چوب دستی: زن: من در نهایت ارگاسم داشت، و دکتر من گفت که این اشتباه است. Isaac: شما نوع اشتباه بود؟ من هیچ وقت اشتباه نداشتم. بدترین حالت من در پول بود. حتی نوع اشتباهی از آلیس مونرو درست در پول بود. چند چیز دیگر: del mar بسیار عالی است که حتی مهرهای لعنتی اقیانوس را ترک می کنند تا سعی کنند آن را بیرون بکشند. به آن مرد نگاه کن! او به سمت ساحل رفت و با مردم آویزان شد! من یک نظریه دارم که مهر و موم و آمپر؛ شیرهای دریایی در واقع فقط پری دریایی سگ هستند. و این را چک کنید: @ 2010 سرشماری ایالات متحده [5] گزارش داد که دل مار با جمعیت 4،161. تراکم جمعیت 2،341.9 نفر در هر مایل مربع (904.2 / km²) بود. آرایش عشایری دل مار، 3،912 (94.0٪) سفید، 10 (0.2٪) آمریکایی های آفریقایی، 8 (0.2٪) بومیان آمریکایی، 118 (2.8٪) آسیایی، 3 (0.1٪) جزیره اقیانوس آرام، 25 (0.6٪) از نژادهای دیگر و 85 (2.0٪) از دو یا چند نژاد. اسپانیایی یا لاتین از هر نژادی 175 نفر (4.2٪) بوده است. @ 10 نفر سیاه پوست در دل مار زندگی می کنند! ما به شام ​​رفتیم و یک زن سیاه و سفید دیدیم و نمیتوانستیم فکر کنیم که ما در یک رستوران با 1/5 جمعیت سیاه پوست دل نشسته بودیم. من می خواستم به خیره شدن و اشاره کنم - مانند دیدن یک گربه گرزولی که یک خیابان شهری را می کشاند. تعطیلات آخر هفته فوق العاده بود اما من نمی توانستم این را از سر من بیابم: http://www.youtube.com/watch؟v=UiyLtM...* badass candian - تمایز مشترک با جوانان جوان، همسایگان بعدی من، پاملا و آندرسون ، Geddy Lee، \u0026 amp؛ شمال پیتر

مشاهده لینک اصلی
داستان 1: برای رسیدن به داستان ژاپن در مورد یک زن که مصمم به داشتن یک رابطه است.بنابراین من من راضی نیست امور. اما گاهی اوقات می توانم آنها را درک کنم، به عنوان مثال معتاد شده توسط زین اما در اینجا هیچ دلیلی برای تقلب گرتا وجود ندارد. و این به نظر نمی رسد مهم است که چه کسی تقلب با: هر مرد موجود و علاقه مند خواهد شد انجام دهد. بنابراین چیزهایی که در آن نیست، چیزهای زیادی وجود دارد. من حدس می زنم که چرا گرتا در مورد شوهرش فریب خورده است که شسی خسته است. یک شاعر که از خانه کار می کند و یک فرزند کوچک دارد، می بیند. اولین مردی که با آن مأمور می شود روزنامه نگار است که وقتی در یک مهمانی مست می شود، خانه اش را می گیرد. در اتومبیل، آنها صحبت می کنند و او می گوید: @ من را برای صدایی که من انجام دادم. من فکر کردم که آیا من می خواهم و یا نمی خواهم شما را ببوسم و تصمیم گرفتم که من نمی خواهم @ چه یک الاغ! نه به این دلیل که گرتا فکر می کند، او قضاوت می کند، بلکه به دلیل اینکه یک زن متاهل و متاهل در ماشینش وجود دارد و او را به صورت جنسی نگاه می کند. عجب احمقی. چه چیزی باعث می شود شما فکر می کنید او می خواهد از طریق شما بمیرد ؟! چقدر بزرگ از یک خزش شما را به ارائه یک خانم خانه از یک مهمانی هنگامی که shes مست بنشینید و سپس فکر کنید که آیا شما باید از آن استفاده کنید یا نه؟!؟ همچنین، shes ازدواج کرد، شما stick.Unfortunately، گرتا هیچ یک از compunctions من در مورد رفتار او سهام هیچ چیز و شروع به مردن در مورد مردانه به طور مداوم برای یک سال. سپس او نامه ای از شعر و چیزهای او را می نویسد و آن را به کار خود می فرستد. WTF؟ !! بعدا، او وارد عدلی شماره دو می شود. این زمانی است که دخترش، کتی و خودش در حال سفر به شهر تورنتو برای گذراندن یک ماه بدون همسرش هستند؛ زیرا شوهرش از کشور خارج می شود. این بازیگر در قطار، بازیگر بازی می کند و او را به عنوان \"پسر\" توصیف می کند، بنابراین من فکر می کنم که او حداقل 10 سال جوانتر از او است. او تمام کودکان در قطار را سرگرم می کند و در پایان روز آنها شروع به نوشیدن، معاشقه و لمس می کنند. اکنون به نظر من آشکار است که این مسئله مهم نیست که مرد چاق باشد، اما او فقط پس از هر کسی که با آلت تناسلی مرد است - به جز شوهرش، حدس می زند. این گفتگو اتفاق می افتد: GRETA: @ من هیچ - @ (کاندوم) GREG: @ من دارم. @ GRETA: @ در مورد شما نیست @ GREG: @ کاملا شایسته نیست. فکر میکنید چه نوع جانوری هستی؟ آه، من نمیدونم .. یه جورایی که خواستههای زن یک زن ازدواج می کنه در مقابل فرزندش خوابید!؟!؟ !!؟!؟ منظورم این است که فرزندش در حال خوابیدن است. درجه یک. \u0026 lt؛ --- sarcasmSo او فرزند خود را ترک، به تنهایی، و به محوطه Gregs به رابطه جنسی با او می رود. پس پس از پایان دادن به رابطه جنسی، او به او می گوید او باید به محفظه او بازگردد. و او می گوید: @ @ خوب. باشه. من باید برای ساسکاتون آماده باشم. چه می شود اگر فقط در وسط آن قرار داشته باشد؟ سلام مامان. سلام بابا. ببخشید من فقط یک لحظه اینجا در حالی که من -Wa - hoo! @ * چشمک زدن چشمک زدن چه. A. مورون به طور جدی. این است که شما انتخاب می کنید که یک رابطه داشته باشید؟ این مرد!؟!؟ باور نکردنی.بنابراین او به محفل خود می رود تا کتی پیدا شود گم شده است. او بیرون می زند بعدها او کتی را نابود می کند، او می گوید که او به دنبال مامانی است. گرتا احساس گناه و شرم آور می کند و به نظر می رسد که کتی از دست رفته است «معافیت» برای گرتا رابطه جنسی با گرگ است. در نهایت پیچیدگی (مشاهده اسپویلر) [گرتا و کتی در ایستگاه اتحادیه می آیند و روزنامه نگار منتظر است برای آنها با آغوش و بوسه. o.O (پنهان کردن اسپویلر)] این داستان به من خیلی سرد ختم شد. من نمی توانستم گرتا یا انگیزه های او را درک کنم. او انتخاب های بدی را انجام داد و حتی نمی فهمید چرا. من فقط با او برای کل داستان مزاحم شدم. شماره 2: آموندسن یک زن به یک بیمارستان سل برای یک معلم می رود. یک دکتر وجود دارد که احمق است. حوصله ی هر کسی، حتی بچه هایی که به او احترام می گذارند، بی ادب هستند. به هر دلیلی، زن شروع به او می کند. او می گوید چیزهایی به او و یک کودک کوچک می دهد. چیزی که شما می دانید، رابطه جنسی با اوست. هس هنوز یک احمق است او قول می دهد با او ازدواج کند اما بعد از چند ماه، و â € œles به هانسزیلو به ازدواج می رود، معلوم می شود که â € œراه خود را به هانتسویل رانندگی، بنابراین من می توانم شما را به قطار به تورنتو مانند همه زنان دیگر که من فاک و پس از آن دور انداختن «من برای شخصیت اصلی همدردی ندارم. هیچ یک. دکتر پیش از چندین بار او را به عنوان یک دیک کامل عمل کرد، و او چیزی نگفت. او یک دختر کوچک را تحقیر کرد، او را به چهره و فریاد زد: \"درست در مقابل مأموران پلیس، چه کسی از کودک دفاع نمیکند یا از او و یا هر چیز دیگری متاثر می شود. او فقط اجازه می دهد که این مرد از او استفاده کند و همچنین اجازه می دهد او و دیگران مانند ترس را درمان کند. در حالی که من فکر می کنم آن است که، البته، احمق ها گناه برای عذاب، و همچنین مسئولیت خود را به چیزی بگویید وقتی که به معنی و بی ادب (به خصوص به کودک!) در مقابل او. من هیچ احترامی برای یک زن که فقط اجازه می دهد یک مرد راه رفتن در سراسر او مانند آن است. رشد تخمدان ها، زن! و باید به او تعجب نکنید که اگر او هیچ احترامی برای کسی نداشته باشد، او نیز در نهایت به او بی ادب و بی احترامی خواهد کرد. داستان های 3-7 بنابراین خیلی خسته کننده هستند که حتی ارزش صحبت کردن ندارند. شماره هشتم: قطار این بود یک داستان طولانی من خوشم اومد خواندن درباره زن، دختر خوشگل، زندگی در فقر مطلق. اما بعد مون ...

مشاهده لینک اصلی
اونوان: زندگی عزیزم: داستان ها - Nevisande: آلیس مونرو - ISBN: 771064861 - ISBN13: 9780771064869 - Dar 336 Safhe - Saal e Chap: 2012

مشاهده لینک اصلی
من خودم یک نویسنده هستم و در طی دو سال گذشته شروع به تمرکز بیشتر روی نوشتن داستان کوتاه کرده ام. برای نوشتن خواندن، همانطور که می گویند، تلاش کردم خواننده داستان کوتاهتری را بخوانم. بسیاری از افراد از اعضای گروه نوشتن من به سخنرانان گوش فرا می دهند، به نویسندگان مقالات در مورد موضوعی که خوانده ام، همین کار را کرده اند؛ خواندن آلیس مونرو @ کامل. استادانه نابغه مضمون داستان کوتاهی که امروز باید داشته باشد. همه اینها متمایز هستند که مونرو و کار او را شنیده اند. بنابراین زمانی که من دو هفته پیش در کتابخانه بودم، تصور می کردم زمان نمونه برداری از کار او بود. تقریبا به نظر من وظیفه من به عنوان یک نویسنده بود که در بعضی از داستان هایش شرکت کند. ممکن است اشتباهی از آخرین مجموعه اش که در سال گذشته منتشر شده بود شروع شود، اما نتیجه من در مورد او تا کنون این است که او به من فروخته شده است. نوشتن در این مجموعه جامد، نوشتن هوشمندانه است، من می گویم. این در واقع بخشی از مشکل است. من این تصور را داشتم که توسط نویسنده ای ساخته شده است که شهرت دارد و سعی داشت آن را حفظ کند. شهرت که، همانطور که گفتم، مطمئن نیستم که براساس این داستانها سزاوار باشد. هر نویسنده ای که از طریق مشاوره ثابت به @ show نشان داده شده است و نمی گوید @ باید راحت باشد؛ 90 درصد از آنچه مونرو در این داستان ها می گوید این است. در فضای باز، در نوسان، در حدس و گمان. صفحات بر اساس صفحات، @ شخصیت از طریق این و این رفت و زمانی که جوان این را دید، و دیدار X و چرا. در بعضی مواقع بحث برانگیز بود که او باید چنین و چنان انجام دهد، و هرچند او چنین امری را می خواست و در نتیجه، به این ترتیب و به همین ترتیب برنده شد. و این باعث افسردگی او شد. بنابراین افسرده شده است که او عادت نوشیدن را گرفته بود ... @ در نهایت، در برخی موارد، این نوع گفتن به چیزی مربوط به @ present @ از داستان منجر شد. (گرچه تنش و چارچوب زمانی گاهی اوقات مبهم بود). نام تجاری آن سادگی است و شاید او به روش ساده نوشت ... اما می تواند برای همیشه جا بیفتد، حتی اگر برای همیشه نوشته شده در زبان ساده و من متوجه شدم که خودم می گویم: @ چه نقطه ای است؟ به طور طبیعی، ادبیات بیشتر درباره زبان در مورد شخصیت یا طرح است، بسیاری می گویند. اجازه می دهد که آن را بیان. در این مورد، زبان خود نیاز به الهام بخشیدن به تصاویر گسترده و یا حرکت خواننده در برخی از روش فوق العاده است. این پروزه در اینجا انجام نمی دهد. شاید یکی از دلایلی که نمی تواند این کار را انجام دهد ماهیت افسرده داستان است. من وقتی شروع کردم، یک یا دو در هر مجموعه وجود داشت. اما بسیاری از داستانها درباره افسردگی چیزهایی است که افراد غیرممکن و غیرمجاز در تنظیمات غیرمجاز اتفاق می افتند. (بسیاری از آنها بسیار کانادایی بودند ... تا آنجا که تقریبا به نظر می رسد باید در کانادا رشد کرد تا بتواند به هر یک از شیوه های ارائه شده برسد.) من متوجه هستم که کار نویسندگی همیشه باعث خوشحالی مردم می شود اما نوشتن خیلی دور است، شخصیت های خیلی سرد، من فقط نمی دانم چه اتفاقی برای آنها افتاده است. این کمبود ظاهری در هر زبانه یا زبان، این داستان های کوتاه تر را بعضی اوقات کمی شگفت انگیز ساخته است. من بیشتر در یک نشست به پایان رسیدم، همانطور که انتظار میرود که داستان کوتاهی به کار رود، اما با گذشت زمان، حدود نیمی از آنها را دریافت کردم (آنها را به ترتیب نمیشنیدم)، مشخص شد که Lifeworld: Stories @ مناسب تر عناوین @ Downer: داستان. @ من کاملا از Munro تسلیم. نه هنوز. این تقریبا به نظر می رسد خیانت در جهان نوشتن است. اما من این مجموعه را رها کرده ام.

مشاهده لینک اصلی
کتاب های مرتبط با - کتاب زندگی عزیز


 کتاب خودآموز تصویری Access 2019
 کتاب خودآموز تصویری Excel 2019
 کتاب آموزش فکر کردن به جانی
 کتاب ضد گلوله
 کتاب روزگارهای سارگنی و گوتیایی (گوتی)
 کتاب مرد و شتر